فریاد صدای اعتراض است حتی اگر به جایی نرسد اما افسوس که این حریم و حرمت ها و این شان لعنتی محلی از اعتراض باقی نمی گذارند .
عزت و احترام اجباری و یا خریدنی نیست اکتسابی و اختیاری است نه می شود کسی را مجبور به احترام گذاشتن کرد و نه می توان بالاجبار به کسی احترام گذاشت .
احترام گذاشتن از روی جبر ؛ استفاده از کلماتی واکس زده و طلق گرفته است که در طبقی از انزجار پیشکش دیگران می شود بی حرمتی را هم دوست ندارم حتی به نارفیقان ؛ اما تملق را نیز نمی پسندم پس بگذار کلماتم خاکی و گرد گرفته باشند تا بر آن تیمم کنند
بگذار وقتی غبار کلماتم به شبنم سرشکی آمیخته می شود بوی تربت نم دار از آن برخیزد تا به هر نفس نیمه جانی تازگی بخشد .
بگذار فقط سکوت باشد و بغض و بغض و بغض ...
دوست داشتن اجباری نیست ؛ نه می شود کسی را به زور دوست داشت و نه می توان کسی را مجبور به دوست داشتن خود کرد و مهم تر این که ؛ " کسی که می خواد تو را دوست داشته باشه آیا معنای حقیقی دوست داشتن رامی دونه ؟! ..." من در عزیز شدن و عزیز ماندن هرگز بر دیگران پیشی نمی گیرم و در این رقابت بی معنی شرکت نمی کنم ....
.... صدای موسیقی را بلند می کنم تا هیچ صدایی نشنوم حتی صدای خودم را ....
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
« این قسمتش یه آف گروهیه ؛ حیفم اومد فیض نبرید » :
من که چون برکه ای بی صدا، در دشت تنهایی خویش سرم به خلوت خود بود نمیدانم تو یکباره از کجا رسیدی! به رسم بازیگوشی، سنگی برداشتی و انداختی و تنها چند لحظه به تماشا ماندی تا حلقه های موج محو شود * اینک موج آرام گرفته است تو نیز به راه خویش رفته ای و اما من هنوز آن سنگ را در دل دارم و خواهم داشت!
* یادت باشد سنگ دلی فردای من ارمغان دیروز تو بود...